دختر خانوم قشنگ !!! و هدیه روز دختر
سلام یکدفعه یادم اومد برات بنویسم بی هیچ حرف و مقدمه چند روز پیش رفته بودیم خونه ی خاله من ختم صلوات داشتند یکی از خانمهای همسایه یه دختر 3 یا 4 ساله داشت یه عروسک بره ناقلا دستش بود آخرای مراسمشون اومد این طرف سمت ما و روی مبلها شما بازی میکردید یهویی دیدم داری بهش میگی دخر خاموم دشند (دختر خانم قشنگ) عروسکتو بهم میدی ؟ دختره هم گفت نه ؟ الهی قربون اعتماد به نفست بشم تو هم با غرور گفتی پس منم الو میتونم باباییم و کنترل تلویزیون رو از رو میز برداشتی و گفتی الو بابایی برام عروسک بخری ؟ از اونجایی که خدا خیلی دوست داره فرداش روز دختر بود و شب بابایی برات چندتا اسباب بازی خرید یه پنکه و یه مخلوط کن و یه بسته وسایل دکتری ...